به گزارش خبرنگار مهر، دو بازیگر نمایش "فصل خون" به کارگردانی ایوب آقاخانی در نشست نقد و بررسی این نمایش در خبرگزاری مهر به تشریح نحوه نزدیک شدن به نقش و فضاسازی نمایش و همچنین شرایط کار گروهی پرداختند. در بخش اول گفتگو با صادق ملکی با حذف پرسشها ارائه میشود.
اهمیت فضامحور بودن نمایش
واقعیت این است که برای من پیش از آشنایی با نقش چیزهای دیگری مهم است که در فضای تئاتر اتفاق میافتند و تا به امروز نتوانستم آنها را جای دیگر تجربه کنم. در اواسط دوران دانشجویی تصمیم گرفتم کار تئاتر را رها کنم زیرا گمان میکردم که جایزههایم را گرفته و در بخشهای مختلف تئاتر نیز بازی کردهام.
چیزی که مانع این تصمیمگیری شد آشنایی من با جلال تهرانی بود که به نظر من جلال در تئاتر مانند یک معجزه است. از وی یاد گرفتم که فضامحور بودن یک اثر خیلی مهم است زیرا همه میتوانند به درستی در آن زندگی کنند و یاد بگیرند و به دیگران نیز یاد بدهند.
صادق ملکی
نگاه مدرن به مقوله تئاتر ما که تئاتری از همه نظر عقب افتاده چه در دوران کوتاه شکوه خود چه در دوران حاضر، تنها در نگاه سالم انگشتشماری از هنرمندان وجود دارد که در خدمت پول، مقام و موقعیت نیستند و تئاتر را دوست دارند و برای تئاتر کار میکنند. این افراد دوست دارند هر بار با مخاطب خود تجربهای جدید داشته باشند.
این عامل ادامه کار من در تئاتر شد. کم کم به دلیل این عقیده پیشنهادهای بسیاری را قبول نکردم و به نوعی کم پیشنهاد شدم. البته غیر از حضور در کار آقای بیضایی که به دلایل شخصی پذیرفتم، دیگر به صحنه تئاتر نرفتم. بعدها پیشنهادی توسط هنرمند ایرانی ساکن خارج برای اجرا در تئاتر شهر به من ارائه شد که به دلیل بازسازی تئاتر شهر این امر میسر نشد.
از هیچ نقشی هراس ندارم
وقتی سلامت مورد نظر را در پیشنهاد ایوب آقاخانی دیدم و بعد از خواندن متن مشاهده کردم که فاقد هر گونه تفکر خودی یا غیر خودی است و قرار نیست چیزی را به کسی تحمیل کند آن را پذیرفتم. من از هیچ نقشی هراس ندارم زیرا در تجربهای که با آقای دامود داشتم یاد گرفتم کافی است به مرکز نقش نزدیک شد در اینصورت باقی چیزها شکل میگیرد.
نگاه به مسئله بازیگری نیز مهم است. موازی با کار ما کارهای دیگری نیز اجرا میشود که بازیگران در آنها خیلی زیاد به سمت اغراق پیش رفتهاند و تنها به فکر خنده تماشاگر هستند. این به معنای بهتر بازی کردن من نسبت به سایر همکارانم نیست. مسئله تفاوتی است که حس میشود نظیر تفکر بازیگری متد که در جمع بازیگرهای ما کمتر وجود دارد.
البته به تعداد بازیگران متد کاری وجود دارد و برخی بدون داشتن استاد یا تحصیلات دانشگاهی به متد خود رسیدهاند. مهم برای من فضا و برقراری ارتباط با آن است. وقتی این اتفاق میافتد نگرانی خاصی در مورد نقش ندارم. گاهی اجازه میدهم فضا برای من تصمیم بگیرد و بعد من بخشی دیگر از فضا را میسازم. این قابل بیان نیست ولی برای من قابل حس کردن است.
یکی شدن جهان نمایشگران و مخاطب
کارهایی که نگاه تازهتر و توجه بیشتر به فضای یک اثر هنری دارند برای من جذاب است. "هی مرد گنده گریه نکن" بهترین کاری بود که در آن فضای نمایشی و انتقال آن به مخاطب و یکی شدن جهان نمایشگران و مخاطب را درک و لمس کردم. وقتی این جهان به درستی منتقل شود نمایشگر و مخاطب از فضا لذت خواهد برد. وقتی متن را خواندم به این درک رسیدم که درکی از این نگاه در اثر وجود دارد.
در کار فضامحور میزانسن فرمایشی وجود ندارد
بعد از مدتی تمرین متوجه شدم آقاخانی نیز از قصه محوری فاصله دارد و فضامحوری را مد نظر قرار داده است. در نمایشهای فضامحور میزانسن فرمایشی نداریم، یعنی میزانسن از طرف عوامل شکل گرفته و در نهایت اضافه آن حذف میشود. در این نوع کارها چیزی به بازیگر تحمیل نمیشود و عوامل نمایش پیشنهادهایی را میدهند و در نهایت این پیشنهادها شکل اجرایی میگیرند.
از لحظه اول فرمایشی در میزانسنها وجود ندارد و بازیگران بسته به فضای دریافتی میزانسنها را انتخاب میکنند و کارگردان عملکرد درست را تشخیص میدهد. مجموعه میزانسنهای "فصل خون" از طرف کسی توصیه نشده بلکه در ذهن من شکل گرفت و از طرف گروه نیز مورد موافقت قرار گرفت. مخاطب آگاه تئاتر نیز به این موضوع پی میبرد.
فضای نمایشی بدون گذشت شکل نمیگیرد
طبیعی است از هر قدمی که فضا را بسازد استقبال میشود و در صورت ضد فضا بودن مورد قبول قرار نمیگیرد. اینجا دیدگاه یک فرد وجود ندارد بلکه گروه و عوامل در مورد فضا تصمیم میگیرند. در صورتی که در نمایش کارگردان یا بازیگرسالار عملکرد اینگونه نیست و فضای نمایش طبق نظر یک یا دو نفر شکل میگیرد. در اینگونه آثار تعامل شکل نمیگیرد زیرا فضا ناشناخته است.
شکل گرفتن فضای نمایشی بدون گذشت صاحب اثر امکانپذیرنیست. اگر نویسنده بدون گذشت اثر خود را در اختیار کارگردان قرار ندهد و کارگردان نیز بدون گذشت کار را اجرا نکند، فضایی شکل نمیگیرد. برخی مواقع نیز نویسنده و کارگردان بدون داشتن درک درستی از فضا ب صورت ضد فضا وارد عمل شده و کاری را تولید میکنند.
آقاخانی اهل برقراری دیالوگ است و میتوان درباره فضا با وی صحبت کرد و بالاتر از آن وقتی با پیشنهادی مواجه می شود که فضای نمایشی وی را تشدید میکند، آن رامیپذیرد. به نظر من این عملکرد از گذشت نیز بالاتر است و نشان از دریافت بالای کارگردان دارد که در مقابل ایدهای تازه مقاومت نمیکند.
تفاوت جنس بازیها و درک درست فضا از ویژگیهای بازیگری "فصل خون" است
تفاوت جنس بازیها در این نمایش از ویژگیهای بازیگری این نمایش است. یعنی جوانی نقش فردی مسن و فرد مسنی نقشی جوانتر را ایفا میکند ولی این امر برای مخاطب آزار دهنده نیست زیرا همه بازیگران فضا را به خوبی درک کرده و با آن ارتباط برقرار کرده اند.
در صورتی که کاراکترهای ما بضاعت خوبی دارند که به بازیگر اجازه میدهد به اصطلاح عوام بدرخشد و کار را ضربه بزند. اما هیچکدام از بازیگران "فصل خون" به سمت طنز و دیده شدن نرفته و همه چیز در حد اتفاقاتی ساده از طرف تماشاگر و حاضرین در سالن است.
اجرای ما رأس یک زمان مشخص به پایان میرسد که نشان از جادوی حاکم در تئاتر دارد. شبهایی که مخاطب به خوبی با فضا ارتباط برقرار میکند ریتم تندتر و اجرا جذابتر است و شبهایی که مخاطب با آن ارتباط برقرار نمیکند ریتم کندتر خواهد بود.
صحنهای از نمایش "فصل خون"
طراحی صحنه و لباس و موسیقی "فصل خون" ضدفضا عمل میکند
طراحی صحنه "فصل خون" در خدمت تحلیل کارگردان از متن است ولی برخی لحظات ضد فضا عمل میکند مانند قوسها و زوایایی که درطراحی آن وجود دارد. این ضعف یا نقطه قوت طراحی صحنه نیست بلکه این ویژگی طراحی صحنه است که در خدمت تحلیل کارگردان باشد.
برداشتهای متفاوت بازیگران و تفاوت موسیقی در بخشهای مختلف صحنه، گریم و لباس باعث میشود که فضای کلی نمایش "فصل خون" به صورت کامل شکل نگیرد. حتی جزییات و عوامل نمایش نیز در شکلگیری فضای نمایش تأثیرگذار هستند. هرچه فضا بیشتر شکل بگیرد بازیگر لذت لازم را میبرد.
ما زمان کمی برای تمرین داشتبم و در نهایت 50 روزبا هم تمرین کردیم. ولی با توجه به تفاوت طیفی بازیگرهای نمایش نتیجه حاصل شده قابل قبول است. کار قبلی خود با جلال تهرانی ماهها تمرین میکردیم و دراکثر لحظات زندگی باهم در ارتباط بودیم تا به دریافتی درست از فضای بازیگر مقابل خود در گروه برسیم.
کار خلاقه در گروههای تئاتر از بین رفته است
متأسفانه این روزها گروه به معنای واقعی وجود ندارد. بیرحمی تئاتر و کار خلاقه در گروهها از بین میرود زیرا در هر شرایط بازیگر به خاطر اساسنامه گروه بازیگر است. در حالی که در کار و گروه خلاقه وظایف قابل تغییرند و مهمتر از همه فضای حاکم بر نمایش است که با مخاطب ارتباط برقرار کرده و وی را رو به جلو ببرد و بازیگر و تماشاگر بتوانند همراه یکدیگر رشد کنند.
بعضی از بازیگران درک نمیکنند که دیالوگها در چه فضایی باید گفته شود و به قیمت دیده شدن در چشم تماشاگر هر کاری میکنند. یک بازیگر باید درک کند که نمایش نیاز به چه میزانسنی دارد. متأسفانه برخی بازیگران هر نقشی را به گونهای که دلشان میخواهد بازی میکند در حالیکه باید از تواناییهای خود برای فضاسازی استفاده کنند.
واسطههای غیرفرهنگی در تئاتر به وجود آمدهاند
متأسفانه در برخی کارگردانهای تئاتر ما یک تنبلی توجیه شده وجود دارد. کمتر کارگردانی را دیدهام که بدون دعوت از طرف گروهها به تماشای نمایشها برود و استعدادهای جدید بازیگری و همچنین نقاط قوت و ضعف آثار مختلف را بررسی کند.
در این میان واسطههایی غیرفرهنگی پا به میدان گذاشته و تعریف خاص خود را در ذهن کارگردان قرار میدهند. این باعث میشود کارگردان توانایی یافتن موضوعات و نکات جدید را در کارهای خود از دست بدهد. و تنها به اطلاعات و بازیگران محدودی بسنده کند.
فرزین محدث نیز در ادامه نشست نقد و بررسی نمایش "فصل خون" به نویسندگی و کارگردانی ایوب آقاخانی درباره شیوه بازی خود در این نمایش و ویژگیهای کار با آقاخانی گفت.
تجربه با کارگردانهایی که فضاهای مختلف را میشناسند را دوست دارم
وقتی با ایوب در کار "مرغابی وحشی" نادر برهانی مرند بودیم پیشنهاد بازی در "فصل خون" را به من داد و من پذیرفتم. زیرا وی را از زمان نمایش "چیستا" میشناختم. همواره دنبال تجربههای جدید با کارگردانانی هستم که فضاهای مختلف را میشناسند و به من نیز اطمینان میکنند و نقشهای خاص خود را به من میدهند.
ابتدا بازی در نقش سیروان کمی سخت بود و ایوب نیز این نگرانی را داشت که نقش به درستی بازی نشود و تأکید زیادی روی شیرینعقل بودن سیروان نباشد. مهم اتفاقی بود که باعث دگرگونی سیروان میشود زیرا اتفاق به حدی سنگین است که وی را به هم میریزد و آسیه دایه و محرم اسرارش نیز حضور ندارد. برای رسیدن به این نقش اتودهای مختلفی زدیم زیرا قرار بود با ورود سیروان ریتم متفاوتی نیز به نمایش داده شود.
در آثار فضامحور موقعیتها شخصیت را میسازند
زمانی تجربه کار "پینوکیو" به کارگردانی اصغر دشتی را داشتم که حدود هشت ماه تمرین کردیم و حتی خود را با موسیقی فرشاد فزونی آهنگساز نمایش هماهنگ کرده بودیم. پایاننامه دانشجویی من نیز مربوط به بازیگری متد بود. از این رو با فضاسازی و نمایشهای فضامحور آشنایی دارم. شخصیتهای مختلف موقعیتهای مختلف دارند و این موقعیتهاست که شخصیت را میسازد.
تا حدودی با فضاسازی "فصل خون" ارتباط برقرار کردم. آقاخانی از بازی و میزانسنهای خودمان استفاده کرد و با تفاهمی دو طرفه به میزانسنها و فضاهای مشترک مورد نظر برای اجرای نمایش دست یافتیم. تک تک بازیگران در کار فضاسازی نمایش شرکت داشتند؛ از این روست که در صحنه شاهد میزانسنی فرمایشی نیستیم.
با اینکه اکثر میزانسنها در حال سکون و نشستهاست احساس خستگی و رخوت به تماشاگر نمیدهد زیرا فضای موجود فضای زندگی است و بازیگران یکدیگر را درک میکنند و تماشاگر نیز این را میپذیرد. در صحنه بازیگران سعی میکنند ریتم کار را حفظ کنند تا فضای نمایش تغییری منفی نداشته باشد.
زندگی کردن با نقش را قبول ندارم
تمام نقشهای نمایش قابلیت مطرح و دیده شدن را دارند ولی همه سعی میکنیم در راستای فضای نمایش حرکت کنیم. آقاخانی جزو کسانی است که خوب میبیند و مینویسد و اطلاعات خود را به روز میکند. به نظر من این یک امتیاز است که کارگردان نسبت به بازیگری نوین اطلاع داشته باشد.
ما هنوز درگیر بازیگریهای قدیم هستیم و اینکه برای نقش خود پیشینه ایجاد کنیم و به نوعی با نقش خود زندگی کنیم. من با این تعریف مشکل دارم زیرا معتقدم بعد از بازی و با به صدا درآمدن زنگ تلفن همراه ما به زندگی عادی خود بازمیگردیم. البته معتقدم ما میتوانیم در طول روز به نقش خود فکر کنیم و این به معنای زندگی کردن با آن نیست.
دوست ندارم تنها برای نقشهای خاص انتخاب شوم
از اینکه به بازیگری برای نقشهای خاص تبدیل شوم گریزانم. میدانم که توانایی بازی در نقشهای متفاوت را دارم ولی نمیدانم که چرا بعضی از کارگردانها از بازیگر تنها در یک نقش که گمان میکنند در آن تبحر دارد استفاده میکنند.
فرزین محدث
من توانایی بازی در نقشهای مختلف را دارم و معتقدم این به دانش کارگردان برمیگردد که آیا قصد دارد دایره بازیگران خود را گسترش دهد یا نه. کارگردانهای بسیاری را میشناسیم که خود را محدود به چند بازیگر کردهاند و این بازیگرها نیز در سال در چند نمایش بازی میکنند. معتقدم این روند درست نیست و باعث میشود نیروهای جوان و مستعد از عرصه کار دور بمانند.
آرامش موجود در گروه تمرکزم را بیشتر میکند
خلوت بازیگر پیش از ایفای نقش امری لازم و ضروری است اما "فصل خون" با آرامشی که پشت صحنه و میان گروه خود دارد تمرکز و آرامش مورد نیاز و بیشتری را به من میدهد. به قدری محیط پشت صحنه نمایش آرامشبخش و بدون دغدغه است که نیاز به خلوتی برای تمرکز روی نقشام احساس نمیشود.
مهمترین نکته در کار گروهی و تئاتر زندگی کردن و تبادل انرژی افراد گروه با یکدیگر است که موجب ایجاد فضایی مناسب در روند تمرین و فعالیت گروه و در نهایت اثر نمایشی تولید شده میشود.
نظر شما